محمدحسین بهجت تبریزی " شهریار "

آمدی، جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟
بی‌ وفا، حالا که من افتاده‌ ام از پا چرا؟

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل، این زودتر می‌ خواستی، حالا چرا؟

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا؟

نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده‌ ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن، با ما چرا؟

وه که با این عمرهای کوته بی‌ اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟

شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین، جواب تلخ سر بالا چرا؟


yektanet.com
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب‌ آلود من لالا چرا؟

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌ کند
در شگفتم من نمی‌ پاشد ز هم دنیا چرا؟

در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا؟

شهریارا بی‌ حبیب خود نمی‌ کردی سفر
این سفر راه قیامت می‌ روی تنها چرا؟
دیدگاه ها (۰)

دنیای چند وجهی

دخترانمان در جنگ با خدا هستند نه با دولت آخوندی به قول خودشون...

دیدگانم را خواهم شست

ویروس خطرناک

🎬دست های خالی ما در بازار قیامت🎙حجه الاسلام فاطمی نیا(ه)#تلن...

عکس پست رو باش فقط !!قبلانم گفتمملت آب و برقتون قطعه ؟! برگر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط